ورود عملی به میدان فراآگاهی

به مسیر آگاهی از میدان فراآگاهی درون خوش آمدید. جایی که ما در آن به خوب زیستن و خوب خلق کردن بهترین ها در بخش های مختلف زندگی می پردازیم.
در ابتدا بسیار مهم است بدانیم از نقطه نظر علمی زیستن با استرس معادل زیستن در حالت زنده مانی یا بقا است. حالت زنده مانی عبارتی علمی در فیزیولوژی اعصاب است برای تعریف وقتی است که انسان متوجه می شود موقعیتی خطرناک و استرس زا به هر نحوی تهدیدش مي کند طوری که نمی توان نتیجه را کنترل و یا پیش بينی کند.
سیستم عصبی بَدَوی و ابتدایی بدن ما تحت عنوان سیستم عصبی سمپاتیک فعال می شود و بدن حجم بالایی از انرژی را در واکنش به عامل استرس زا آزاد مي کند. از نظر فیزیولوژیکی, بدن به صورت خودکار از منابع حیاتی و مهم خود استفاده می کند تا بتواند با خطر کنونی مواجه شود. مردمک ها گشاد می شوند تا بهتر ببينیم؛ ضربان قلب و نرخ تنفس بالا می رود تا بتوانیم بدویم، بجنگیم و یا مخفی شویم: گلوکز بیشتری وارد جریان خون مي شود تا انرژی در دسترس سلول ها قرار گیرد؛ و جریان خون ما به سمت اندام های حرکتی منتقل شده و از اندام های داخلی دور شود تا در صورت نیاز بتوانیم سریع تر حرکت کنیم.
در اثر هجوم آدرنالین و کورتیزول به سمت عضلات سیستم ایمنی ابتدا فعال تر شده و سپس با افت فعالیت مواجه می شود و به اين ترتیب انرژی زیادی فراهم می شود تا فرد بتواند فرار کرده و یا در مقابل عامل استرس زا از خود دفاع کند. گردش خون از سمت قسمت پیشانی و منطقی مغز دور شده و به سمت عقب مغز منتقل می شود تا بتوانیم ظرفیت کمتری را به تفکر خلاقانه اختصاص داده و بیشتر به غریزه و واکنش سریع متکی باشیم.
متأسفانه یا خوشبختانه ما انسان ها به دلیل ساختار پیچیده مغزهای مان می توانیم راجع به مشکلات فکر کنیم، رویدادهای گذشته را مجدداً زندگی کنیم و یا بدترین حالت ها را برای رویدادهای آینده پیش بینی کرده و از این طریق فقط فکر کردن مکرر سیلی از مواد شیمیایی استرس زا را در بدن خود ایجاد کنیم و بر خلاف انواع جانداران بدون عامل واقعی خطر حالت زنده مانی را بازآفرینی کنیم.
کافی است به یک رویداد در گذشته زیاد فکر کنید و یا تلاش کنید اتفاق بدی که امکانش هست در آینده برایتان رقم بخورد را اکنون کمی مرور کنید، آن زمان است که بدن و ذهنمان از حالت فیزیولوژیک عادی خود خارج می شود و در حالت زنده مانی قرار می گیرد و هرمون های استرس طبق توضیحی که دادم کنترل تمام سلول های بدن ما را به عهده می گیرند.
زمان فکر کردن مکرر به رویدادهایی که در گذشته برای ما رخ داده است، مغزمان به آن چیز یا کس بیرونی که سبب این رویداد شده است، توجه می کند و از این تجربه ی بیرونی عکس می گیرد. این تعریف خاطره است. بنابراین ممکن است مغز مهر خود را بر خاطره ی یک رویداد بزند و به این ترتیب این صحنه در ماده ی خاکستری مغز ما گیر بیفتد و زمان برای آن متوقف شود؛ این اتفاقی است که در زمان مرور گذشته برای ما می افتد.
ترکیب افراد و اشیای مختلف در یک زمان و مکان در هنگام وقوع تجربه ی استرس زا در معماری عصبی ما مثل یک بارکد ثبت می شود. درست به همین شیوه است که خاطرات بلندمدت ما ایجاد می شوند. لذا تجربه در مدار عصبی مغز حک می شود و احساس در بدن ذخیره می گردد و اینگونه است که بودن در گذشته به حالت عادی و معمول ما بدل می شود. به بیان دیگر، وقتی ما ضربه روحی زیادی را تجربه می کنیم، معمولا از نظر عصب شناختی در داخل مدارهای آن تجربه می اندیشیم و از نظر شیمیایی در محدوده ی نشانه های آن رویداد همان احساس ها را تجربه می کنیم؛ طوری که تمام میدان آگاهی چه طرز تجسم ها و چه احساس های ما از نظر بیولوژیکی در گذشته گیر می افتد.
خطر ماندن در گذشته این است که وقتی سیستم عصبی «ستیز و گریز» بخاطر استرس مستمر روشن می شود و روشن می ماند، بدن از تمام ذخایر انرژی خود برای پرداختن به تهدید مداومی که به نظرش در محیط بیرون قرار دارد، استفاده می کند. بنابراین بدن دیگر در محیط درونی خود انرژی کافی برای رشد و ترمیم ندارد لذا سیستم ایمنی به خطر می افتد. بنابراین بخاطر تعارض درونی مداوم ما، سیستم ایمنی ما به بدن خودمان حمله کرده و درنهایت ما درد و رنجی را که در ذهن خود تجربه می کنیم را به صورت فیزیکی در بدن خود ظاهر می کنیم.
خلاصه اینکه ما گاهی حتی نمی توانیم حتی بدن مان را حرکت دهد، چون در زندگی مان حرکت رو به جلو نداشتیم، در حقیقت ما در گذشته گیر افتاده ایم.
برای ورود میدان فراآگاهی (آفرینش فراطبیعی) هیچ راه دیگری جز غلبه بر حالت های فیزیکی نداریم. فراتر رفتن از حالت فیزیکی، فراتر رفتن از حالت مکان و زمان است. این یعنی چه؟ این ها توافق هایی هستند که بشر برای توجیه پدیده های فیزیکی مرتبط با مکان و درکمان از زمان ابداع کرده است.
وقتی در مورد این صحبت می کنیم که یک لیوان روی میز قرار دارد، داریم بر حسب مكان (جای آن در فضا) و مدت اشغال این مکان توسط آن شئ صحبت می کنیم. چقدر در آنجا خواهد ماند. بعدا كجا خواهد رفت. با اینکه زمان چیزی نیست که ما واقعاً بتوانیم آن را احساس کنیم، اما درست مانند حسی که از مکان داریم، گذر آن را احساس می کنیم، درست همان طور که فشار بدنمان را بر صندلی و فشار پاهایمان را بر زمین حس می کنیم، گذر ثانیه ها، دقایق و ساعت ها را نیز حس می کنیم.
در میدان فراآگاهی، امکان های بی نهایت مادی سازی واقعیت فراتر از مکان و زمان قرار دارند، چون یک امکان بنا به تعریف هنوز به وجود نیامده است، اگر وجود ندارد، پس مکان یا زمانی را نیز اشغال نمی کند. هر چیزی که وجود مادی نداشته باشد در ورای مکان و زمان وجود دارد.
دیدگاهتان را بنویسید